کد مطلب:30663 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

محمد بن ابی بکر استاندار و فرماندار لایق











امام علی علیه السلام ته تنها در میدان نبرد به جوانان شایسته و سلحشور توجه داشت بلكه در سپردن مسئولیتهای كشوری و مناصب حكومتی نیز به آنان توجه و عنایت خاصی داشت یكی از جوانانی كه علاوه بر فرماندهی سپاه در میدان جنگ مسئولیت حكومتی بخش مهمی از حكومت حضرت را عهده دار بود محمد ابی بكر است كه بطور مختصر به شایستگی ها و كارهای این جوان برومند اشاره می شود:

محمد ابن ابی بكر یكی از برجسته ترین كارگزاران و سرداران و استانداران حكومت علوی است او كه جوانی 25 ساله بود پس از قیس بن سعد، یار باسابقه و كارآزموده ی حضرت علی (ع) به استانداری ولایت مصر منصوب شد.

پس از به خلافت رسیدن حضرت علی (ع) طلحه و زبیر و عایشه جنگ جمل را در سال 36 هجری قمری راه انداختند وی در این نبرد جزو سرداران امام بود. نزدیك كوفه امام ایشان را به همراه فرزندش محمد بن حنفیه خودشان برای جمع آوری نیرو به كوفه فرستادند كه به علت مخالفت ابوموسی اشعری (والی كوفه) موفق به بسیج نیرو نشد.[1] در روز جنگ كه سپاه دو طرف رو در روی هم صف كشیدند محمد فرماندهی قلب لشكر را به عهده داشت.[2] و در بحبوحه نبرد هنگامی كه نزدیك بود با پی شدن جمل عایشه جنگ به سود علی (ع) خاتمه یابد، حضرت از محمد كه محرم عایشه بود در خواست كرد در حین سقوط مواظب خواهرش باشد. امام علی (ع)سعی داشت حریم عفاف عایشه دریده نشود و احترامش در حدی كه شرایط میدان جنگ اقتضا می كرد حفظ گردد؛ زیرا عایشه همسر پیامبر(ص) بود و پاسداری از حرمتش پاس از حریم پیامبر (ص) محسوب می شد و از سوی دیگر ضرب و شتم و دریدن پرده عفاف او به عنوان ام المومنین و زن محبوب مسلمانان و رسول اكرم (ص)، عواطف مردم را به نفع دشمنان فرصت طلب علی (ع) تغییر می داد تا افكار عمومی جهان اسلام را بر ضد علی (ع) بسیج كنند، در این جا تنها محمد بن ابی بكر بود كه به خاطر محرمیتی كه با عایشه داشت می توانست امام علی (ع) را در رسیدن به خواسته اش كمك كند و این مشكل را حل كند. لذا بدستور امام خود را به كجاوه رساند و بندهای كجاوه را كه به شكم جمل بسته شده بود قطع كرد و به آرامی عایشه را از روی شتر به زمین گذاشت و سپس به دستور امام عایشه را به منزل عبدالله بن خلف خزاعی برد و از آن جا نیز همراه چهل زن با شخصیت- كه امام آنان را به لباس مبدل «مردانه» ماءمور حفاظت از عایشه كرده بود-[3] او را به مدینه منتقل كرد.

پس از جنگ جمل امام علی علیه السلام قیس بن سعد یار وفادار خویش را از استانداری مصر عزل و محمد ابن ابی بكر را به جای ایشان منصوب كرد. قیس پس از عزل به كوفه رفت و در نبرد صفین همراه امام علی (ع) در كنار آن حضرت با سپاه معاویه جنگید.امام علی علیه السلام در حكم انتصاب محمد از وی درخواست می كنند در خلوت و جلوت تقوای الهی را پیشه خود سازد و در نهان و عیان به یاد خدا باشد. با مسلمانان نرم خو و با مفسدان سختگیر باشد... محمد پس از قرائت حكم انتصاب خودش برای مردم سخنانی را ایراد كرد كه اوج تقوا و احساس مسئولیت او را نشان می دهد. وی گفت همانطور كه شنیدید، امیرالمؤمنین از من پیمان گرفت و من هم آن چه در توان دارم برایتان انجام می دهم و كوتاهی نمی كنم. اگر در آثار و اعمال من نشانی از اطاعت خدا یافتید خدا را شكر كنید، زیراهادی انسان اوست و اگر عمل نادرستی از من سر زد، تذكر داده و توبیخم كنید، این حق شماست و مایه خوشبختی من خواهد بود.[4].

هنوز چند صباحی از ولایت محمد بر مصر نگذشته بود كه حضرت خواست برای اصلاح مقررات قضایی مصر و احكام شرعی فردی و سایر امور مبتلا به حكومتش منشور جامعی بفرستد. لذا امام علی علیه السلام عهدنامه بسیار مهم و مفصلی خطاب به محمد و اهالی مصر نوشت كه الان تمام آن نامه در دست نیست و مصادری هم كه آن را نقل كرده اند به صورت یكسان نقل نكرده اند. اما متن گزیده آن بدین قرار است: «از اهتمام و جدیت تو را به اموری كه هم برای تو و هم برای مسلمانان ضروری است تعجب كردم! گمان می كنم آنچه تو را به این كار واداشت، نیت صالح و پاك و فكر ناب و والای تو بوده است.»[5] برای اینكه اهمیت بیشتر انتساب محمد بن ابی بكر به استانداری مصر را دریابیم مناسب است به وضعیت خاص و استثنایی مصر در بین ولایات اشاره شود.سرزمین باستانی مصر از لحاظ فرهنگ و تمدن در میان سایر مناطق تحت قلمرو اسلام موقعیتی ممتاز داشت و به بركت رودخانه نیل بسیار حاصلخیز بوده است؛ بطوری كه از محصول نواحی حوزه نیل، سالیانه سه مرتبه برداشت می كرده اند.

این منطقه بدلیل اهمیت آن و نیز حاصلخیز بودنش دائما مورد طمع قدرتها بوده است. یونانیان در جنگ با رومیان سلطه خود را بر مصر از دست دادند. و مصر تحت نفوذ سیاسی حكومت روم شرقی (بیزانس) در آمد. بیزانسی ها در مصر بدلیل زورگویی حكام و كشمكش های مذهبی و... مورد نفرت و كینه ساكنان قرار داشتند. در این شرایط این كشور بدست سپاهیان مسلمان فتح شد. از نامه های مبادله شده بین عمروعاص و خلیفه دوم اهمیت فتح مصر را در آن زمان می توان دریافت.[6] این شهر از عایدات فراوانی برخوردار بود و یكی از پادگانهای مهم نظامی جهان اسلام در آن جا بود و از همه مهمتر مجاور شام و حكومت معاویه بود كه در صورت برخورداری از حاكمیت مقتدر، می توانست تهدیدی بر ضد معاویه باشد. طبیعی است كه علی علیه السلام پس از پذیرش خلافت، برای منطقه ای این چنین حساس و فوق العاده با اهمیت و آماده انفجار بهترین و كارآمدترین یاران خود را برگزیند لذا نخست قیس بن سعد بن عباده و سپس محمد بن ابی بكر و از وی مالك اشتر را انتخاب كرد.

امام علی علیه السلام در نامه ای كه بنا به درخواست محمد برای او ارسال می كنند اهمیت منطقه حكومتی او را یادآور شده و دستورات حكومتی راهگشایی صادر می كنند:

محمد! بدان كه حكمرانی بزرگترین ولایات را به تو سپردم، شایسته است كه در آن منطقه بر جان و دین خود بیمناك باشی، روزی یك ساعت هم كه شده (در اندیشه دین و جانت باشی) و در صورتی كه بتوانی خدا را بر رضا و خشنودی احدی به غضب نیاور... و شماای اهالی مصر! تا می توانید كاری كنید كه كردارتان گفتارتان را تصدیق كند، و خفایتان، نهانتان را، زبان و اعمالتان مخالف یكدیگر نباشد.[7].









    1. شیخ مفید، الجمل، تحقیق السید علی میر شریفی، قم، مكتب الاعلام الاسلامی 1371 ه- ق، ص 257 تا 258.
    2. ابن اعثم كوفی، الفتوح، ص 425 و ابن قتیبه (270 ه- ق)الامامة و السیامة، طبع محمد مصطفی فهمی واخوته، مصر، 321، می نویسد: فرماندهی پیاده نظام را به عهده داشت.
    3. عبد الفتاح عبد المقصود، امام علی بن ابی طالب، 3/438 تا 439 و ابن اعثم كوفی الفتوح ص 440.
    4. ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی كوفی اصفهانی (متوفی 283 ه- ق) الغارات با مقدمه و حواشی و تعلیقات میر جلال الدین حسینی رموی (محدث) تهران 1359 ه- ق. جلد 1 ص 226.
    5. ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی كوفی اصفهانی (متوفی 283 ه- ق) الغارات با مقدمه و حواشی و تعلیقات میر جلال الدین حسینی رموی (محدث) تهران 1359 ه- ق. جلد 1 ص 227 و ابومحمد حسن بن علی بن حسین بن شعبه حرانی (ابن شیعه حرانی)، قرن 4 ه- ق، تحف العقول، قم، منشورات مكتب بصیرتی، 1390 ه- ق، ص 119.
    6. جهت اطلاع از متن نامه ها رك: حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، قاهره، مكتبة النهصة المصریه، 1964 م، الجزء الاول ص 234 تا 238.
    7. ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی كوفی اصفهانی، الغارات، ص 226 تا 254 و ابن شعبه حرانی، تحف العقول 119 تا 122.